«چه دغدغههای حقیری داری ای انسان غفلت زده و بیبنیاد!».داستان کوتاه «تمساح» اثر «داستایوفسکی» با این جمله آغاز میشود و میتوان این جمله را عصاره و جان کلام این داستان دانست. کتاب، طنزی سیاه دارد که در آن موقعیتها و گفتگوهایی معمولی، پیرامون رخدادی غیرمعمولی در جریان است.رخدادی غیرعادیطبعاً اگر شخصی توسط تمساحی بلعیده شود، رخدادی دردناک خواهد بود که احتمال زندهبودن آن شخص متصور نیست؛ اما در این داستان، داستایوفسکی صحنه طنزش را چنین برپا میکند که ایوان - یک کارمند دولتی - که همراه همسرش از تمساحی بازدید میکند، بلعیده میشود؛ اما در کمال ناباوری، پس از مدتی صدای ایوان از شکم تمساح شنیده میشود و ظاهراً حال او خوب است.واکنشهای عادی به رخدادی غیرعادیچند دسته واکنش به این رخداد غیرعادی در داستان شاهدیم:واکنش معقول: تنها یک نفر چنین واکنشی دارد که همان شخص راوی یعنی آشنای خانوادگی ایوان است. او وقتی این رخداد را میبیند شگفتزده میشود و در حد خودش تلاش میکند تا راهی برای نجات ایوان و زنده خارجکردنش از این وضعیت ناگوار بیابد. او تنها کسی است که متوجه واکنشهای غیرمعقول سایرین میشود.واکنشی که این رخداد را سرگرمکننده میبیند: بعدازاین حادثه، مردم که در جریان قرار میگیرند برای دیدن تمساح و انسان داخل شکم او به عمارت تیمچه (محل نگهداری تمساح توسط تمساح دار آلمانی) میروند و برای دیدن این رخداد، هزینه میکنند و عملاً به رونق کار تمساح دار و به طور غیرمستقیم جذب سرمایه خارجی کمک میکنند.واکنشهایی خودخواهانه و منفعتطلبانه: همسر ایوان، خود ایوان، تمساح دار، روزنامهها و همکاران ایوان اگرچه هر کدام نگاه متفاوتی به رخداد دارند؛ اما همه این نگاههای مختلف را میتوان در ویژگی خود, ...ادامه مطلب