داستان کوتاه «دشمنان» اثر آنتوان چخوف تلنگری است بر رابطه تنگاتنگ غمها و خودخواهیهای انسان.روایت غمهای واقعیچخوف دو شخصیت اصلی را در داستان در تعامل با هم قرار میدهد:پزشکی که 5 دقیقه پس از درگذشت تنها پسرش، درحالیکه بسیار غمگین است، سر یک دوراهی قرار میگیرد: پیش همسرش بماند و به او دلداری دهد یا بر بالین بیماری برود که ممکن است جانش را از دست بدهد.شخصیت دیگر مردی است که گمان میکند همسرش دارد جانش را از دست میدهد و پی دکتر آمده. مرد موفق میشود پزشک را قانع کند تا غم خود را حداقل برای یک ساعت نادیده بگیرد و بالای سر همسرش بیاید. در واقع او از پزشک میخواهد غم خود را فدای غم او کند.مخاطب تا این بخش داستان درمییابد که هر دو آنها گرفتار غمی واقعی و موجه هستند. ازدستدادن کودک و احتمال ازدستدادن همسر هر دو غمها و نگرانیهایی واقعی هستند. غمهایی که هنوز فریب و خودخواهی به آنها راه نیافته است.عکس آنتوان چخوفتولدِ خودخواهیدر ادامه داستان هر دو شخصیت در وضعیتی قرار میگیرند که احساس فریبخوردن، نادیدهگرفتهشدن و بیاهمیت شدن میکنند.عصبانیت ناشی از این حسهای جدید، غم آنها را تشدید کرده و آنها را خودخواه میکند. هر کدام فقط خودش را در نظر میگیرد و غم و اندوه خودش را بزرگ میبیند. جملاتی که هر کدام در آن لحظات بر زبان میآورند ناشی از احساس غم توام با خودخواهی و نیاز به درک شدن است که وقتی این نیاز برطرف نمیشود تحقیر و قضاوت نابجا هم به میان می آید. هیچکدام ازآنها مقصر مستقیم و اصلی عصبانیت طرف مقابل نیست اما این موقعیت آنقدر سریع شکل میگیرد که آنها را در تقابل با هم قرار میدهد.«آنها هیچگاه در عمرشان، حتی در حالت دیوانگی، آن همه حرفهای ناروا، ظالمانه و بیمعنی بر , ...ادامه مطلب